شاملو و همه شاعران نسل من

ساخت وبلاگ

مي دانی وطن چیست صفیه خانم؟ وطن یعنی این‌که نباید همه‌ی این‌ها اتفاق می‌افتاد! ‌

غسان کنفانی نویسنده و شاعر فلسطینی ۸ ژوئیهٔ ۱۹۷۲ در یک حادثه تروریستی کشته شد.

شاملو و همه شاعران نسل من...
ما را در سایت شاملو و همه شاعران نسل من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sourin بازدید : 136 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 12:35

دیروز مجبور شدم بروم ماموریت. جای دوری نبود و فقط دو ساعت رانندگی داشت. پریدم پشت فرمان و زدم به جاده. نیم ساعت نرفته بودم که دیدم مورچه‌ی زرد و درشتی روی داشبورد ماشین قدم می‌زند. لابد به هوای شفتالوی نیمه‌خورده‌ای که یک هفته است افتاده کف ماشین، از پنجره کشیده بالا و آمده داخل ماشین. بعد هم دیده که ای دل غافل، آقای عطار شال و کلاه کرده و  پریده پشت فرمان و دِ برو به سمت ماموریت. تف به این شانس‌ات مظفر. یکی از فوبیاهای من همسفر شدن با هر گونه حشره‌ای در ماشین است. حالا هم من و مظفر با هم شاخ به شاخ شده بودیم و باید می‌رفتیم ماموریت. وسط اتوبان هم که نمی‌شد زد کنار.  پس تمام نفس‌ام را جمع کردم و مثل شمع کیک تولد فوت‌اش کردم و پرت شد کف ماشین. جنبِ همان شفتالوی پکیده. همان میوه‌ی ممنوعه‌ای که کارش را به این‌جا کشانده بود.دو ساعت راندم و رسیدم به پروژه و ماشین را نگه داشتم. هر چه گشتم مظفر را ندیدم که پرتش‌اش کنم بیرون. ندیدن‌اش از دیدن‌اش هم ترسناک‌تر بود. ولش کردم و پیاده شدم. دو ساعت بعد برگشتم توی ماشین و دیدم مظفر نشسته پشت فرمان. با اقتدار فوت‌اش کردم و پرت شد از ماشین بیرون. خیلی پیروزمندانه نگاهش کردم. کاملا سردرگم و گیج اطراف‌اش را نگاه می‌کرد. دویست کیلومتر از خانه‌اش دور بود. مسافتی که اگر تمام عمرش هم راه برود، نمی‌تواند طی‌اش کند. فقط شاخک‌هایش را تکان می‌داد. من تا حالا هیچ مظفرِ سردرگمی را ندیده بودم. دلم برایش سوخت. حس کردم هیولایی هستم که یک جانِ شیرین را تلخ کرده است. لیوانم را برداشتم و هلش دادم و انداختم‌اش توی آن و شب برگرداندم‌اش خانه و رهایش کردم. حس شیرین نجات دادن مظفر. حتی شفتالو را هم گذاشتم بیرون که با خیال راحت تا آخر عمر امرار معاش کند. ش شاملو و همه شاعران نسل من...
ما را در سایت شاملو و همه شاعران نسل من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sourin بازدید : 114 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 12:35

نوشته ها و عقايدش را خيلي باورنداشتم ولي مي دانم آنها كه مي روند تنها نمايندگان نسلي هستندكه ايران ما بدون آنها فرهنگ شعور وآگاهي كمرنگي خواهدداشت !براهني با پدر ومادرم هم دانشكده بوده البته مادرم دختر نسلي بوده كه درس خواندنش هم حكايتها داشته تا چه رسد ديگران را شناختن ، پدرم هم چندسال پيش كه ازميانمان رفت از براهني حرفي نزده بود .روحشان شادو عمر آنان كه هستند با تندرستي عزت دراز باد.دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیباحال تمامَم از آن تو بادا گر چه ندارم خانه در این جا خانه در آن جاسَر که ندارم که طشت بیاری که سر دَهَمَت سربا توام ایرانه خانم زیبا!شانه کنی یا نکنی آن همه مو را فرق سرت باز منم باز کنی یا نکنی بازآینه بنگر به پشت سر آینه بنگر به زیرزمین با تو منم خانم زیباچهره اگر صد هزار سال بماند آن پشت با تو که من پشت پرده‌ام آنجاکاکل از آن سوی قاره‌ها بپرانی یا نپرانی با تو خدایی برهنه‌ام آنجابی‌تو گدایم ببین گدای کوچه‌ی دنیابا توام ایرانه خانم زیبا!... شاملو و همه شاعران نسل من...
ما را در سایت شاملو و همه شاعران نسل من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sourin بازدید : 127 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 12:35